كلاه مردانه اكسسوري است كه ميتواند زيبايي استايل شما را ضرب در ۲۰ كند.كلاه مردانه ظريف، راحت و انواع گوناگوني دارد.كلاه علاوه بر جنبه زيبايي شما را از باد، باران و تابش خورشيد حفظ ميكند.علاوه بر اين، اگر قسمتي از موهايتان ريخته است ميتوانيد از كلاه براي پوشاندن آن استفاده كنيد.كلاه علاوه بر اين گاهي ميتواند مردان چاق را لاغر و مردان كوتاه قد را بلندقدتر نشان دهدولي هر كلاهي اين ويژگي را ندارد براي مثال لبه كلاه مردان بلندقد ميبايست پهن و لبه كلاه مردان لاغراندام، باريك باشد.ما ايرانيها از قديم ارادت خاصي به كلاه داشتهايم. اصلا كلاه بخشي از سبك زندگي ما بوده است.هم بهعنوان يك پوشش و هم در نقش وسيلهاي براي اشاره، ايهام، استعاره و كنايه. نه تنها از اقسام كلاهها استفاده ميكردهايم كه انواع داستانها، مثلها و اصطلاحات كلاهي هم در فرهنگمان به وفور يافت ميشود.در پرونده امروز سعي كرديم بهطور اختصاصي به اين پوشش بپردازيم.ممكن است برايتان عجيب باشد ولي مطلب را بخوانيد تا ببينيد كه چه چيزهايي از زير همين كلاه درميآيد!جالب است بدانيم براي كلاه روز جهاني هم داريم كه 15 ژانويه يعني 25 دي ماه است و در آن روز مردم كشورهايي كه اين روز را جشن ميگيرند، سعي ميكنند انواع كلاهها را سر خودشان و ديگران بگذارند.يكي از برترين اكسسوري ها كه مي تواند ظاهر يك نوجوان را مردي بالغ جلوه بدهد كلاه است.ولي كلاه مردانه مثل ساعت كه به دست بسته مي شود وبين لباس هاي مختلف به چشم نمي آيدنيست.وقتي شما يك كلاه مردانه بر سر مي گذاريد خيلي ها آن را به عنوان اولين چيزي مي دانندكه ازاستايل شما مي بينندودرنگاه اول كلاه هاي مردانه توجه زيادي جلب مي كنند.اگرجزو مرداني هستيدكه تازه به فكرخريدن كلاه افتاده ايد با ما همراه باشيد تا نكات مهمي كه هنگام خريد انواع كلاه مردانه بايد درنظرداشته باشيدرابراي شمابازگو كنيم.
پيشينه كلاه كه فقط براي محافظت از سر نبوده!!!!!
تاريخ استفاده از كلاه به زمان مردم غارنشين برميگردد.در حكاكيها و نقاشيهاي باستاني چند نوع كلاه ديده ميشود كه پژوهشگران هركدام را براييك عملكرد و به يك معنيخاص ميدانند.اولين كاربرد و تعريف كلاه كه به ذهن ميرسد وسيلهاي است كه از مو و سر در برابر عواملي همچون گرما، سرما، گرد و غبار يا ضربات محافظت ميكند اما علاوه بر اين موارد، كلاه براساس شغل، نژاد، طبقه اجتماعي، مذهب، مليت، آداب، تيپ، زينت و... افراد استفاده ميشده است.ارزش كلاه در ايران قديم به حدي بوده كه در دوره قاجاريه و قبل از آن سر برهنگي مرد نشانه بيادبي و بيوقاري او بوده و گفته ميشده موجب فقر، بيآبرويي و اختلال حواس ميشود.به همين دلايل پوشيدن كلاه از حالت يك عادت خارج شده و به صورت ضرورتي اجتناب ناپذير درآمده بود. يكي از دلايل ديگر استفاده از كلاه فوايد طبي آن بوده است. به عنوان مثال براي محافظت از مغز و جلوگيري از ضعف حافظه توصيه ميشده كه حتما از كلاه استفاده شود.مثل امروز كه براي محافظت از پيشاني، سينوسها و گوشها، پيشنهاد ميشود در سرما حتما كلاه بپوشيد.. يكي از مواقعي كه سر سرما ميخورد، هنگام خواب است كه اگر در فيلمها و انيميشنهاي خارجي دقت كنيد، شخصيتها هنگام خواب كلاهخوابي منگولهدار به سر دارند كه در ايران قديم هم اين كلاه به «شبكلاه» معروف بوده است.
نقش كلاه در ادبياتفارسي و ضربالمثلها
كلاه، جداي از نقش نماديني كه بهعنوان نشان پادشاهي و بزرگي در تاريخ ادبيات ايران دارد، يكي از واژگاني است كه متنوعترين ضربالمثلها و اصطلاحات با معاني گوناگون را در زبان فارسي ساخته است معروفترين آنها اصطلاح هارادرزير آورده شده است:
- «سر كسي كلاه گذاشتن» يا «كلاه از سر كسي برداشتن» به معني گولزدن و سودجويييا فريب دادن كسي است.
- «كلاه خود را قاضيكردن» با مفهوم از روي وجدان و انصاف قضاوت كردن.
- «دوختن كلاه از اين نمد» به معني فرصتطلبييا سوءاستفاده از فرصت به دستآمده در موقعيتي خاص است.
- «كلاهش پشم ندارد» يعني چون كاري از دستش برنميآيد كسي به او توجه نمي كند.
- «كلاه كسي پس معركه بودن» به مفهوم عقب بودن از ديگران و پيشرفت نداشتن.
- «كلاهت را بالا بگذار» كنايه از اين است كه بيشتر به اطرافت دقت كن.
- «كلاهمان توي هم ميرود» به اين معني است كه ميانه ما به هم ميخورد.
همانطور كه گفته شد در ايران قديم كلاه ارزش زيادي داشته، براي همين طبقات مختلف اجتماع و مخصوصا اشخاصي كه قدرت مالي بالايي داشتند، سعي ميكردند جنس، اندازه و شكل كلاهشان از ديگران متمايز باشد و رقابت حسابي رواج داشت.. آنقدر اين موضوع شديد شد كه در دوران سلطنت محمدعلي شاه قاجار براي صرفهجويي در هزينهها و همچنين جلوگيري از مسخره شدن، مقرر شد كلاههايي كه طولشان به نيم ذرع يا سه چارك (50 تا ۷۵ سانتيمتر) ميرسد، كوتاه شود.. چنان كه ميرزا عباس فروغي شاعر آن زمان سرود: كلاه سروقدان بس كه سر بلندي كرد / به حكم شاه جهان كردهاند كوتاهش
از كلاه نمدي تا كلاه كابوي
نمدي
كلاهي است كه بسياري از اقوام ايراني آن را در شكلها و رنگهاي متنوع بر سر ميگذارند.نمد اين كلاه تهيه شده از پشم گوسفند يا شتر است كه با فشار، حرارت، رطوبت و قراردادن در قالب، درست ميشود. نمد خاصيت درماني داشته و سر، پيشاني و در بعضي مدلها كه در استانهاي سردسير استفاده ميشود، گوشها و گردن را هم گرم نگه ميدارد.. اين كلاه ريشه در ايران باستان و برخي از تمدنهاي همجوار دارد. . قديميترين نقش برجسته از كلاه نمدي در سرپل ذهاب كرمانشاه با قدمتي حدود پنج هزار سال است.
فدورا
اين كلاه كه در قرن 20 ميلادي در ميان مردان جايگاه خوبي داشت، بيشتر با نام كارآگاهان و حتي تبهكاران با بارانيهاي بلند همراه شده است.فدورا اولين بار بر سر «همفري بوگارت» در فيلم «كازابلانكا» ديده شد و «جاني دپ» يكي از بازيگراني است كه بيشتر وقتها با اين كلاه ديده ميشود.بد نيست بدانيم كه در دهه 30 شمسي اين كلاه در بين مردان ايراني هم طرفدار پيدا كرد و به نام «شاپو» كه نام فرانسوياش است، شناخته ميشد.بعدتر جنس مخملي و به رنگ مشكي اين كلاه نماد قشر خاصي شد كه به عنوان جاهل و داشمشتي شناخته ميشدند.
برت (بره)
به صورت سنتي در كشور فرانسه توليد شده و يكي از نمادهاي اين كشور است.در جنگ جهاني دوم به عنوان نشانه نيروهاي نظامي ويژه اين كشور به كار ميرفت اما از سال 1960 ميلادي در سراسر جهان محبوب شد و مورد استفاده مردان و زنان قرار گرفت.اين كلاه به دليل شكل ظاهرياش بيشتر به كلاهكج معروف است كه در ميان هنرمندان ودانشجويان هنر محبوبيت بيشتري دارد
كابوي
اين كلاه يار هميشگي گاوچرانهاي آمريكايي بوده و از آنها در مقابل آفتاب و باران محافظت ميكند.همچنين براي بادزدن و روشن كردن آتش يا جمع كردن آبي كه از كوه پايين ميريزد از آن كمك ميگيرند.امروزه اين كلاه به عنوان نمادي از فرهنگ آمريكايي شناخته ميشود و البته در سراسر جهان پخش شده است.
بولر
براي به يادآوردن اين كلاه چهره «چارلي چاپلين» را به خاطر بياوريد!بولر كلاهي بود كه در قرن 19 ميلادي مردان انگليسي زيادي هوادارش بودند، اما نكته جالب اين كه در انگلستان قديم اين كلاه دو معني كاملا متفاوت داشت.اگر مردي اين كلاه را در شهر لندن به سر ميگذاشت در نظر همه احتمالا يك وكيل، بانكدار يا فعال بازار بورس بود اما در بقيه شهرهاي اين كشور گارسونها و مستخدمان خانههاي اشرافي اين كلاه را بر سر ميگذاشتند.
تاپ هت
يا كلاه سيلندري، همان كلاه شعبدهبازان است كه از درونش خرگوش درميآورند! در قرن 19 ميلادي مردم اين كلاه را به نام لولهبخاري ميشناختند و «آبراهام لينكلن» در دوران رياستجمهورياش از اين كلاه كه البته كمي بلندتر از نوع معمولياش بود به سر ميگذاشت.گفته ميشود لينكلن براي اين كه بتواند اسناد مهم و محرمانهاش را در آن پنهان كند دستور داده بود قد كلاهش بلندتر از نوع معمول آن باشد.
كلاه خبرنگاري
حتما تنتن، خبرنگار معروف بلژيكي را ميشناسيد، شخصيتي كه در كتابهاي كميك ظاهر شد و بعد به همه دنيا رسيد.كلاه تنتن همان كلاه خبرنگاري است كه اين روزها به خاطر شخصيت سرالي «پيكي بلايندرز» به آن نام هم شناخته ميشود.. جالب است بدانيد اين كلاه مورد علاقه «ديويد بكهام» است.
كلاه بيسبال
به نام كلاه كِپ هم شناخته ميشود؛ رايجترين نوع كلاه بين مردم100 سال مردم اين كلاه را بر سر گذاشتند تا اين كه به فرم استاندارد و يكدست امروزي درآمد.نكته جالب اينجاست كه اين كلاه تنها مخصوص بازيكنان بيسبال نيست بلكه بعضي از ارتشهاي دنيا هم اين كلاه را بخشي از يونيفرم نظامي خود كردهاند و بر سر ميگذارند.
كلاه پهلوي
تا پيش از رضاشاه، انواع پوشش سر براي مردان معمول بود. معمولترين آن در ميان بازاريان عمامه و دستار بود و در ميان كارمندان، كلاه بدونلبه.علاوه بر اين در ميان شاهزادگان و اروپا ديدهها كلاه سيلندر مرسوم بود.در سال ۱۳۰۶ ابتدا به وزيران و روساي ادارات و كارمندان دولت دستور داده شد تا از كلاه لبهدار پهلوي استفاده كنند. در مرحله بعد به مدارس دستور داده شد كه از ورود دانشآموزان بدون كلاه پهلوي جلوگيري شود. مرحله بعد تصويب قانون لباس متحدالشكل (يونيفرم) توسط مجلس شوراي ملي بود كه در ماده اول اين قانون مي گفت، «كليه اتباع ايران كه برحسب مشاغل دولتي داراي لباس مخصوصي نيستند، در داخل مملكت مكلف هستند با لباس متحدالشكل كلاه پهلوي و نيمتنه بافتهشده در ايران ملبس گردند.
سومبرو
زادگاه اصلي سومبرو مكزيك است و به همين دليل اين كلاه نمادي از مردمان و جشن هاي كشورش است.اگر روزي به مكزيك سفر كنيد مي توانيد اين كلاه بزرگ را با آن لبه هاي برگشته و رو به بالا، در دو جنس متفاوت بخريد اما چرا يك كلاه با دو جنس كاملا متفاوت؟اين كلاه كه ابتدا تنها با يك هدف و براي جلوگيري از برخومرد نور آفتاب با صورت در اين كشور رواج پيدا كرد از جنس حصير براي كشاورزان و روستاييان درست مي شد اما افراد متمول براي اينكه خود را از مردم فقير و كشاورز جدا كنند به تهيه كلاه هايي نرم از جنس پر روي آوردند.با اينكه ديگر مكزيكي ها از اين كلاه در زندگي روزمره خود استفاده نمي كنند اما هنوز هم سومبرو پاي ثابت جشن ها و مراسم سنتي اين كشور آمريكاي جنوبي است.پاپ بنديكت دوم زماني كه اواخر مارس 2012 به اين كشور سفر كرد كلاه سومبرو را به عنوان نمادي از كشور مكزيك و نشانه اي از علاقه خود به اين ملت به سر گذاشت.
كلاه جوانان
برخلاف نامش، مردان در هر سن و سالي طرفدارش بودند و آن را بر سر مي گذاشتند.اين كلاه در قرن 19 و 20 ميلادي جاي خود را در ميان مردان آمريكا و اروپا باز كرد به طوري كه اگر در آن روزگار زندگي مي كرديد كافي بود تا نگاهي كوتاه به اطراف بيندازيد تا اين كلاه را بر سر هر مردتي ببينيد.علت اينكه اين كلاه را به جوانان نسبت داده اند اين است كه اوايل قرن 19 و زماني كه كلاه جوانان هنوز شناخته شده نبود بيشتر خبرنگاران جوان يا گلف بازان آن را بر سر مي گذاشتند و به همين علت اين كلاه به اين اسم در ميان طرفدارانش ناميده شد.اگر رايان رينالد بازيگر مشهور كانادايي را بشناسيد و فيلم هاي او را ديده باشيد مطمئنا چهره او را بدون كلاه جوانان به خاطر نخواهيد آورد.
نتيجه: